ابتدا به یکى از اشتباهاتم اعتراف کنم که سبب نوشتن این موضوع اصلاح اشتباهیست که درمورد شخصیت جبریل علیه السلام و مفهوم روح رایج است.
جبریل علیه السلام به واقعیت و بیان قرآنى همان " روح القدس " یا " روح الأمین " مى باشد.
" قُلْ مَن کَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللّهِ : البقرة 97"
" قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّکَ بِالْحَقِّ : النحل 102"
" نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ . عَلَى قَلْبِکَ : الشعراء 192".
" وحی " در حقیقت نوعی اتصال غیرعادی و نامألوف است زیرا ما در اتصالات خود یا با هم روبرو حرف مى زنیم یا بواسطه ى تلفن یا ادواتى که کلمات را سمعى یا بصرى بهم مى فهمانیم.
" وحى " مى تواند بصورت اشاره هم معنى شود زیرا در ذکر زکریا علیه السلام آمده که او به قوم خود " وحی " کرد که صبح و شام را به تسبیح خدا مشغول شوند .چون از علامت بشارت به یحیی علیه السلام توقف کلام از زکریا بود که او مجبور به استفاده از اشاره شد:
"فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیًّا مریم :11
" وحی " می تواند اتصال بین دوعالم مختلف باشد مانند اتصال بشر به وحى آسمانى.
انواع وحى:
بین خدا و ملایکه :"إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلآئِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ" الأنفال۱۲
یا بین ملایکه و انسان غیر از انبیاء علیهم السلام:
إِذْ أَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّکَ مَا یُوحَى : طه 28
وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ : القصص 7
وَإِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوَارِیِّینَ أَنْ آمِنُواْ بِی وَبِرَسُولِی قَالُوَاْ آمَنَّا : المائدة 111
یا به مخلوقات غیربشرى که بصورت " هدایت و غریزه " نمایش قدرت الهی ست:
وَأَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ : النحل 68
و این هم وحی الهی به محمدرسول الله علیه السلام:
إِنَّا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ کَمَا أَوْحَیْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِیِّینَ مِن بَعْدِهِ : النساء 163
ادامه إن شاءالله تعالى
الانعام (154) موسی امر شده بود تا ایمان به دیدار پروردگار را بیاموزاند:
ثم اتینا موسى الکتاب تماما على الذی احسن وتفصیلا لکل شیء وهدى ورحمه لعلهم بلقاء ربهم یؤمنون
الکهف (110) و چه زیبا پروردگارم امید دیدارش را در دلم زنده می گرداند:
قل انما انا بشر مثلکم یوحى الی انما الهکم اله واحد فمن کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا ولا یشرک بعباده ربه احدا
الروم (8) و چه بسیار مردمان که به دیدار پروردگارشان کافر هستند:
اولم یتفکروا فی انفسهم ما خلق الله السماوات والارض وما بینهما الا بالحق واجل مسمى وان کثیرا من الناس بلقاء ربهم لکافرون
السجدة (10) در این آیه دیدار پروردگارم تاکید شده است:
وقالوا ائذا ضللنا فی الارض ائنا لفی خلق جدید بل هم بلقاء ربهم کافرون
فصلت (54) در این آیه از دیدار پروردگارم خبر می دهد که عده ای شک دارند:
الا انهم فی مریه من لقاء ربهم الا انه بکل شیء محیط
در این آیه پروردگارم از آن روز باشکوهی که الله بهمراه ملایکه می آید فرماید:
هَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ أَن یَأْتِیَهُمُ اللّهُ فِی ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلآئِکَةُ وَقُضِیَ الأَمْرُ وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الامُورُ.سوره 2- آیه 210
القیامة (22و23). در این سوره پروردگارم از دیدار باشکوهش فرموده که نگاه ها و چهره ها بسویش خوشنود می شود:
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ
إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ
و لما جاء موسى لمیقاتنا و کلمه ربه قال رب ارنی انظر الیک قال لن ترانی و لکن انظر الى الجبل فان استقر مکانه فسوف ترانی فلما تجلى ربه للجبل جعله دکا و خر موسى صعقا فلما افاق قال سبحانک تبت الیک و انا اول المؤمنین (143)الاعراف
فرمودی: نمی توانی ببینی مرا ولی بسوی کوه طور نگاه کن که اگر در مکانش پایدار ماند تو هم خواهی دید مرا.
پس آنگاه که پروردگارش آشکار شد برای آن کوه ، کوه پودر شد از هم پاشید از این تجلی پروردگارش!
الهی و ربی
آن کوه تحمل تماشای شکوهمند نداشت و موسی همچنین.
ولی شکوه تجلی ات را به موسی نمایاندی تا یقین کند به دیدارت.
و من یقین کردم به دیدارت و تجلی باشکوهت.
و منتظر آن روز و لحظه خواهم بود تا تماشا کنم تجلی باشکوهت را.